جدول جو
جدول جو

معنی ام مغن - جستجوی لغت در جدول جو

ام مغن
مانند ما، مثل ما
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُمْ مِ رِ)
کفتار. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ شُ)
درباره کسی گویند که عزم کاری کند ولی به اتمام نرساند، اصلش چنان است که گویند: زنی پی کاری میرفت در این بین حیض بروی عارض شد و بدون انجام کار برگشت. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اِ مَ)
تثنیۀ امام. دو امام. رجوع به امام شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دوایی است که آن را بفارسی ماهلو و بعربی حماما خوانند. گرم و خشک است در دوم، بول را براند. (از برهان قاطع). نوعاً در زبان یونانی چندین قسم دارو از قبیل هیل و خولنجان و زردچوبه و زنجبیل را امامون گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به حماما و ماهلو و تحفۀ حکیم مؤمن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تثنیۀ امام. رجوع به امام شود.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مُ)
میان سر را گویند، در خبر نبوی است: احتجم ام مغیث. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مَ حَل ل)
کوهی است از بنی وبر. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ زِ)
مورچه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُ اُ ذُ)
محلی است در سماوه که از آنجا سنگ آسیا می آورند. (از معجم البلدان) (از مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ دَ رَ)
دنیا. (المرصع) (المنجد) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ حَ سَ)
از دختران امام زین العابدین علیه السلام بوده است. (از تاریخ گزیده چ لندن، ص 204)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ)
آمومن. حماما. (یادداشت مؤلف). در مفردات ابن بیطار فقط بصورت آمومن آمده. (جامعالمفردات ابن بیطار ج 1، ذیل حماما). و رجوع به حماما شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از امامون
تصویر امامون
یونانی تازی شده ماهلو از داروها
فرهنگ لغت هوشیار
پس از آن، سپس، بعد، آن گاه، آن زمان
فرهنگ گویش مازندرانی